سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطالب روز
 
قالب وبلاگ

ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد… این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است! آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود…
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند!!!
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!! من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!! پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟!!!!!! چطور میتوانی؟! من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!
پدر گفت:
پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد…! در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فکر می کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!!
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد


[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 11:46 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

روزی پسر جوانی مشغول تمیز کردن وسایل پدربزرگ مرحومش بود که یک پاکت نامه قرمزرنگ پیداکرد. روی پاکت با خطی زیبا و درشت ، نوشته شده بود: “تقدیم به نوه عزیزم “.
پسر که خط پدربزرگش را شناخته بود در پاکت را باز کرد. درون آن نامه ای قرار داشت که در آن چنین نوشته شده بود:

نوه عزیزم ،
سال ها پیش روزی به سراغم آمدی و از من کمک فکری خواستی تا بتوانی در زندگی ات به موفقیت دست یابی . آن روز پرسیدی : “پدربزرگ ، شما چگونه در زندگی تان مرد موفقی بودید؟ شما هنوز با این سن پر از انرژی هستید، در حالی که من در سن جوانی از تلاش خسته شده ام . چگونه می توانم مثل شمادر زندگی ام موفق شوم ؟”

آن روز نتوانستم پاسخ مناسبی به تو بدهم . ولی حالا که روزهای عمرم به شمارش افتاده اند می دانم که پاسخی را به تو مدیون هستم ، و در این نامه پاسخ تو را به سؤال آن روز داده ام :

تصور می کنم موفقیت افراد در زندگی تا حد زیادی به نحو نگرش افراد به موضوعات زندگی وابسته است . من آن را چنین می نامم : “باز نگه داشتن چشم ها به روی زندگی و واقعیات آن “.

اول از همه باید بدانی که زندگی مملو از حوادث پیش بینی نشده ای است که بیشتر آن ها ساده هستند.اگر دائمٹ مراقب آن ها نباشی ، نیمی از شادی و خوشحالی را در زندگی از دست خواهی داد. اگر گاهی درانتظار مواجهه با رخدادهای خوب باشی به سراغت خواهند آمد.

وقتی با چالش های زندگی روبه رو می شوی ، از آن ها استقبال کن . چون این چالش ها تو را از روز قبل ،عاقل تر، با تجربه تر و قوی تر می سازند. اگر مرتکب اشتباهی شدی ، بابت درس هایی که از آن می گیری ،خوشحال باش و از آن درس ها برای رسیدن به اهدافت کمک بگیر.

همیشه تابع قوانین و مقررات باش ، حتی قوانین جزیی و کوچک .
وقتی از قوانین تابعیت کنی ، زندگی برایت آسان تر می شود. اگر تصور می کنی که می توانی با تخطی از قوانین به هدف مورد نظرت برسی ،سخت در اشتباه هستی و بدان که فقط خودت را گول می زنی .

به نتیجه رسیدن خواسته های واقعی ات در زندگی ، اهمیت زیادی دارد.
پس فکر و توجهت را روی آن ها متمرکز کن و برای دستیابی به آن ها آماده شو.

ولی آماده باش که سر از جاهایی جدید و ناشناخته در بیاوری . در حالی که بزرگتر می شوی ،مسئولیت های زندگی ات بیشتر می شوند. پس آماده تقبل آن ها باش و خودت را برای مواجهه باچالش های ناشی از آن ها آماده کن .

گاهی باید آن قدر شجاعت به خرج بدهیم تا از مقصدی آشنا به مقصدی ناآشنا برویم . زندگی فقط دررسیدن به قله های پیروزی خلاصه نمی شود. بخشی از آن مربوط به جابجایی از یک قله به قله دیگراست . اگر در مسیر بین دو قله ، بیش از حد تعلل ورزی ، ممکن است وسوسه صرفنظر از رسیدن به قله دیگر، تو را از ادامه راه باز دارد. گذشته ها را در گذشته رها کن . به قله بعدی قدم بگذار و از دیدن مناظر وچشم اندازهای جدید لذت ببر.

موانعی را از سر راه بردار که از نظر معنوی و روحی بر تو سنگینی می کنند. وقتی عقیده ، دلخوری یارفتاری تو را به تنگ می آورد، مسیرت را باز کن و چیزهای اضافی را از سر راهت کنار بزن . آن رفتار، طرزتلقی و افکاری را از وجودت تهی کن که قدم هایت را کند می کنند و انرژی ات را تحلیل می برند.

به یاد داشته باش که انتخاب هایت در زندگی ، تعیین کننده موفقیت ها و شکست های تو هستند. پس همه حق انتخاب های موجود را در نظر بگیر و بعد در مورد برگزیدن آن ها تصمیم بگیر. سپس خود راباور داشته باش ، از جایت بلند شو و پیش برو.

گاه و بیگاه به خودت استراحت و وقفه هایی بده . این وقفه ها احساس مسئولیت احیا شده ای به تومی دهند که بتوانی نسبت به آرزوهایت متعهد باقی بمانی و درکی مثبت و سازنده از چیزهایی داشته باشی که بیشتر از همه برایت اهمیت دارند.

مهم تر از همه ، هرگز از خودت ناامید نشو. فردی در نهایت برنده و پیروز خواهد بود که برای پیروزشدن ، تصمیم قاطع می گیرد. به زندگی همان چیزهایی را اهدا کن که برایت مهم هستند و زندگی نیز درعوض بهترین ها را برایت به ارمغان خواهد آورد.

دوستدار همیشگی تو، پدربزرگ


[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 11:45 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]
اگر مرد باشی ، آرزومندم زن خوبی داشته باشی . . .
و اگر زن باشی شوهر خوبی داشته باشی ،
که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو آغاز کنید . . .

[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 11:41 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]
دختر: سـاعت چنده؟
پسر: سـاعت چنده؟
دختر: دیـوونه شدی؟
پسر: دیوونه شدی؟
دختر: چـرا هر چی میگم تکرار میکنی؟
پسر: چـرا هر چی میگم تکرار میکنی؟
دختر: دوسـتت دارم عزیزم
پسر: سـاعت چهار و سی و هشت دقیقه !!!

[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 11:40 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

یه نگاه به شناسنامتون بندازید،تاریخ تولدتون تو کدوم یکی از این 8 ردیف قرار گرفته؟

سگ
11 تا 19 دی
12 تا 14 فروردین
25 تا 30 خرداد
19 تا 24 تیر
6 تا 8 مهر
10 تا 25 آذر

مـوش
20 دی تا 4 بهمن
25 اسفند تا 3 فروردین
26 فروردین تا 6 اردیبهشت
11 تا 13 خرداد
10 تا 18 تیر
25 مرداد تا 3 شهریور

شیــــر
5 تا 11 بهمن
22 تا 24 اسفند
1 تا 10 خرداد
10 تا 25 آبان

گربـه
12 تا 16 بهمن
4 تا 11 فروردین
4 تا 9 تیر
5 تا 9 مرداد
24 شهریورتا 5 مهر
26 آبان تا 9 آذر

کبوتـر
17 تا 25 بهمن
24 تا 31 اردیبهشت
25 تیرتا 4 مرداد
10 تا 23 شهریور
5 تا 10 دی

لاک پشت
26 بهمن تا 2 اسفند
7 تا 10 اردیبهشت
14 تا 24 خرداد
4 تا 9 شهریور
24 مهر تا 5 آبان

پلنگ
3 تا 9 اسفند
15 تا 25 فروردین
6 تا 9 آبان

میمون
10 تا 21 اسفند
11 تا 23 اردیبهشت
31 خرداد تا 3 تیر
10 تا 24 مرداد
9 تا 23 مهر
26 آذر تا 4 دی
10 تا 14خرداد


سگ: وفاداروخواستنی
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/01.jpg
هرگزنمی توان دروفاداریتان شک کرد.درکارتان صداقت وخلوص نیت به چشم می خورد.
بسیارساده دل وبی شیله پیله.
اهل جروبحث کردن نیستید.
متواضع،خاکی وواقع بین.به همین دلیل است که دوستانتان دل بسته ی شما می شوند.
درانتخاب پوشاک وسواس وسلیقه ی خاصی دارید.
اگرلباسهایتان مطابق مدروزنباشد،مسلماً ناراحت می شوید.
محبوب، پرطرفدار،خوش برخوردوباگذشت هستید.دوستانی بسیارخوب وقابل احترام دارید،دوستانی که هرکدام شخصیت برجسته ای ارند.

موش:تاحدی شیطان،ناقلاوبازیگوش
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/02.jpg
برق بازیگوشی درچشمانتان همان عاملی ست که موجب گیرایی وجذابیت بالای شمادرنزداطرافیان ودوستان می شود.
بسیارشوخ طبع وبامزه.پس تعجبی نداردکه مردم خواهان همکاری شمابوده وچشم انتظارحضورتان درتمام فعالیتهای گروهی می شوند.
ازسوی دیگرحساس ودل نازک هستیدکه این یکی ازنقاط ضعفتان است.
مردو مجبورندهنگام حرف زدن باشما،درانخاب کلمات بسیاردقیق و سنجیده عمل کنند.
خدابه دادکسی برسدکه هنگام روبروشدن باشما با کلمات بازی کند!

شیر:درست برخلاف اسم شیر،عاشق صلح وآرامش هستید.
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/03.jpg
ترجیح می دهیدازموقعیتهایی که نیازبه جنگ وجدال درآن حس می شود،پرهیزکنید.
ازبودن درهوای آزاد لذت می برید وازنشستن طولانی مدت دریک جابیزارید.
رهبربه دنیا آمده ایدواین استعداد راداریدکه چگونه دیگران رابه کارکردن وادارکنید.
دوست داریدکه دوستتان بدارند.
هنگامی که می بینیدتوجه کسی به سوی شماجلب شده است،خودرابه تمامی وقف اومی کنید!
بسیارصفت پسندیده ای است...امابه شمااخطارمی کنم:برخی میتوانندباسودجستن ازاین ویژگی اخلاقی،بیش ازحدتملق شمارا بگویند وکارشان راپیش ببرند.
بنابراین مراقب باشید.

گربه:بسیاردوست داشتنی وتحسین برانگیز
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/04.jpg
گاهی اوقات خجالتی امازیرک وسریع الانتقال.
گهگاه سکوت راترجیح می دهید.دوست داریدبه همه ی مسایل پی ببریدوازهرماجاریی سردربیاورید.
درشرایط عادی خونسرد وخوددارهستید.
اماوقتی پای استدلال به میان می آیدبه آتشفشانی آماده فوران شبیه می شوید.
بشدت طرفدارمدهستید.ولی بطورکلی باهرتیپ آدمی نشست وبرخاست می کنید.
امادوست نداریدکه باغریبه هازیادحرف بزنید.
مردم درکنارشماراحت هستندودرانتخاب دوستانتان دقت می کنید.

لاک پشت:پاک سرشت ونیکوخصال
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/05.jpg
حدیث مهربانی شماهمیشه نقل مجلس است.
شمانیزدوستدار صلح وآرامش هستید.هیچ وقت دوست نداریدمقابله به مثل کنیدحتی باکسی که خلافکاراست.
ازاین روهمه دوستتان دارند.
دلتان نمی خواهدغیبت دیگران رابکنید.
مردم عاشق طرزبرخوردورفتارشمابااطرافیانتان هستند.
همیشه می توانیدعشق بورزید.
ازهمه بهتراینکه انتظارنداریدکسی این عشق شماراپاسخ بگوید.
بسیاربلندنظرودست ودل بازهستید.
اینکه به هرچیزازسمت وسوی واقعی آن نگاه می کنید،بهترین تاثیرراروی طرف مقابلتان می گذارید.

کبوتر:شماسمبلی ازرویکردهرچه پیش آیدخوش آیدهستید
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/06.jpg
اطرافتان هراتفاقی بیفتد،خوشایندیا ناخوشایند به حالتان فرقی نمی کند.
درحقیقت هرجا میروید شادی رامی پراکنید.
راهبری جمع دوستان همواره بعهده شماست وبه وقت نیازدرتسلی بخشیدن به افرادمهارت بالایی دارید.
ازریاکاری بیزاریدوازافرادریاکار دوری می کنید،آنهاجایی درزندگیتان ندارند.
درکارتان بسیارمنظم واهل حساب وکتاب هستید.
بنابراین هیچ وقت باانباشتگی وبه تعویق افتادن کارمواجه نمی شوید.
ولی آگاه باشید:خیلی زود دردام عشق گرفتارمی شوید.

پلنگ:شمافردی مرموزهستید
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/07.jpg
می توانیدبه راحتی فشارهای زندگی راتحمل کنیدودررویارویی باهر ناملایمتی عنان اختیار از کف نمی دهیدوصبرپیشه می کنید.
بیشتراوقات می توانیدجدی ومصمم باشیدوعاشق شایع پراکنی به همراهی دوستانتان هستید.
بسیارمبادی آداب وآراسته.
دلتان می خواهدهرموقعیت وهرچیزی به همان شکلی که خودتان دوست دارید،برایتان فراهم شود،که البته گاهی اوقات این کارشدنی نمیست.
درنتیجه ممکن است ذربرخی روابط انسانی شکست بخورید.
اماازسوی دیگردوست داریدهر زمان دیگران نیازمند حضورتان هستنددرکنارشان بوده آنهارادرحل مشکلاتشان یاری کنیدودرسختی هادوشادوش هم گام بردارید.

میمون:بسیارکم حوصله وعصبی
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/7/08.jpg
دلتان می خوهدهرکاری باسرعت هرچه تمام ترانجام شود.
اساساًفردی بی شیله پیله بوده وعاشق این هستیدکه کانون توجه قراربگیرید.
ازاین رهگذر،منحصربه فردو بی مانندهستید.


[ شنبه 90/10/3 ] [ 1:19 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699
699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699
699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699
699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699
699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996
699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666

شمارهای بالا را انتخاب کنید
را بزنید Ctrl + F بعدن
بعدن شماری 9 را بزنید
را بزنید Ctrl + Enter بعدن


[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 11:33 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

یارو زبونش می‌گرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
یارو می گه: بابا دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه:
تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.
خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه،
نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونه
میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.
فکر کنم بفهمه
این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی
مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع
برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو
میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،
همونه.
کارمند میگه: داریم! چطور
نفهمیدن تو چی می خوای!؟

همه خیلی خوشحال شدن که
بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.

همه جمع می شن دور اون
کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه
چیه؟
می گه: بابا همون که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رئیس شاکی می شه و می
گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
.
.
.
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*


[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 11:32 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم
گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
اما تو چی ؟
نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه
در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه
پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالا
نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
برو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟
من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانم
چرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت
آن شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟
تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازی
خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو
درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت وشاد شد
زی زی شد و دوماد شد


[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 11:29 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]
میدونم از نگاه به چشام بدتون می یاد اما ......



 
ولی میخواهم درد دلی کودکانه با شما کنم ....اینجا سرزمین من است اینجا سیستان است شغل بیشتر مردمانش شتر بانی است...
 
 

این مسجدشونه

جاده هایشان ... 

برای پخت و پز از هیزم استفاده می کنند   ....  گاهی اوقات بلند کردن هیزم به قیمت نیش زدن عقرب است

 

آنها مربا و پنیر را نمی شناسند فقط نان است و نان است و نان... 

از معلمشون بپرسید...

از سختی تدریس بدون امکانات وفضا بپرسیداز اومدن گردبادی ناگهانی بپرسید که دفترو کتاب رو با خود می بره از اومدن حیوانات ومزاحمت و حواس پرتی بچه ها بپرسید

....

 

 نمی دونستم برای این عکس آخر چه بنویسم
...
همین که اشکامو پاک کنم کافیه


نظر یادتون نره


[ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 2:26 صبح ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
     
از کجا وز که خبر آوردی ؟
      
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
     
گرد بام و در من
      
بی ثمر می گردی
     
انتظار خبری نیست مرا
      
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
     
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
      
برو آنجا که تو را منتظرند
      
قاصدک
     
در دل من همه کورند و کرند
      
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
      
قاصد تجربه های همه تلخ
      
با دلم می گوید
      
که دروغی تو ، دروغ
      
که فریبی تو. ، فریب
      
قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای
      
راستی ایا رفتی با باد ؟
     
با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
     
راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
     
مانده خکستر گرمی ، جایی ؟
      
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
      
قاصدک
     
ابرهای همه عالم شب و روز
      
در دلم می گریند .


[ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 2:21 صبح ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

دانلود نرم افزارهای رایگان موبایل new free softwar Mobil download
آخرین مطالب
لینک های مفید
اخبار
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 75
کل بازدیدها: 556203
ویزا کارت مجانی